داستان آیه مباهله چیست؟
مقام حضرت علیعلیه السلام بالاتر است یا مقام پیامبرانعلیهم السلام (غیر از خاتمالانبیاء)؟
آیا همسران پیامبرصلی الله علیه وآله، اهلبیت او هستند؟
آیا کسانی که مادرشان از سادات است، سید میباشند؟
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ» آل عمران (3)، آیه 61.؛ «پس هرکس در این (-(باره)-) پس از دانشى که تو را (-(حاصل)-) آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
آیه مباهله، آیه بسیار مهم و جالبى است که جواب چندین سؤال را با هم داده است.
درباره شأن نزول این آیه، چنین آمده است: گروهى از مسیحیان در منطقه مرزى حجاز و یمن به نام «نجران» ساکن بودند. مجمع البیان، ج 2، ص 308.
پیامبرصلى الله علیه وآله وقتى به مدینه آمد و حکومت اسلامى رشد پیدا کرد، یهودیان اطراف مدینه در برابر پیامبرصلى الله علیه وآله توطئه کردند و گروهى از مسیحیان نجران نیز براى آن که از رسالت محمدصلى الله علیه وآله مطمئن شوند، به مدینه آمدند. عالمان آنان به بحث و گفتوگو با پیامبرصلى الله علیه وآله پرداختند و بر اعتقاد خود درباره حضرت مسیحعلیه السلام که فرزند خداست، اصرار مىورزیدند. در این هنگام آیه مباهله نازل شد که نشان مىدهد در جایى که بحث علمى، ثمره و فایدهاى ندارد، باید از راه دیگرى وارد شد و این راه، همان مباهله، به معناى نفرین بود که در میان مسیحیان نیز پذیرفته شده بود؛ پس به آنها اعلام شد: «فَقُل تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ...» آل عمران (3)، آیه 61.؛ «اى پیامبر! به آنان بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم؛ شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را و شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را بیاوریم شما هم نفوس خود را؛ سپس طرفین را نفرین کنیم و بگوییم خدا لعنت کند هر کسى را که دروغ مىگوید»؛ یعنى مىداند حق چیست؛ اما به زبان دروغ مىگوید.
به دنبال این توافق، روز مباهله (24 ذىالحجة) مشخص شد. مسیحیان نجران دیدند که پیامبر با چهار نفر آمدند؛ علىعلیه السلام، زهراى اطهرعلیها السلام، امام حسن و امام حسینعلیهما السلام، که با شخص پیامبر، یک هیئت پنجنفره را تشکیل مىدادند. طبق نقل شیعه و سنى، آنها وقتى اینگونه آمدن پیامبرصلى الله علیه وآله را دیدند، عقبنشینى کردند و به اطرافیان خود گفتند: اگر پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله به گفته خودش اطمینان نداشت، نزدیکترین افراد خاندانش را نمىآورد. به همین جهت، مسیحیان نجران گفتند: ما راضى هستیم جزیه (مالیات) بدهیم و زیر چتر حکومت اسلامى زندگى کنیم. پیامبرصلى الله علیه وآله هم پذیرفت و دیگر نفرین نکردند.
این آیه، هم نشانه فضیلت اهلبیتعلیهم السلام است و هم نشانه آشکارى است که پیامبر رحمةللعالمین است. امام زمان(عج) هم رحمةللعالمین است و این که مىگویند امام زمان(عج) مىآید و خونریزى مىکند، حتماً باطل است. امام زمان، جانشین پیغمبرى است که رحمةللعالمین است.
حضرت امیر در نهجالبلاغه مىفرماید: «وقتى حضرت مىآید، عقول مردم را کامل مىکند و مردم ایمان مىآورند. تعدادى از لشکر سفیانى و دجال در جنگ کشته مىشوند که آن هم قبل از ظهور حضرت است؛ اما وقتى حضرت بیاید، یک حکومت عدل جهانى ایجاد مىکند و حکومتهاى دیگر هم با رضایت و از روى رغبت، ایمان مىآورند.
در هر صورت، با توجه به این آیه شریفه، پیغمبر مأمور است سه گروه را بیاورد. اگر گروه چهارمى را بیاورد، پیغمبر گناه کرده و از فرمان خدا، سرپیچى کرده است و اگر کمتر هم ببرد، باز هم سرپیچى از فرمان خدا کرده، حال باید دید که حضرت چه کسانى را براى مباهله برده بود؟
1. «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ»؛ از فرزندان، پیامبرصلى الله علیه وآله، امام حسن و امام حسینعلیهم السلام را با خود بُرد.
براساس این که حسنینعلیهم السلام به دستور پیامبر در آن واقعه حضور داشتند و قرآن تعبیر نموده است که پیامبر فرزندان خود را ببرد، جواب آن سؤال معلوم مىشود که نوه دخترى هم فرزند پدربزرگ است و الا پیامبر باید مىگفت: من بچه ندارم و اینها مال داماد من هستند. بنابراین، همانطور که به سیدهایى که از طریق پدر به پیامبر مىرسند، به عنوان فرزندان و نسل پیامبرصلى الله علیه وآله احترام گذاشته مىشود، لازم است به کسانى که مادرشان سید است نیز احترام گذاشت؛ اگرچه از نظر فقهى، به آنها خمس تعلّق نگیرد. در نتیجه در محرم بودن و انتساب نوادگان به یک شخص فرقى بین نوه دخترى و پسرى وجود ندارد. همانگونه که نوه پسرى به انسان محرم است و از نسل وى محسوب مىگردد نوه دخترى نیز چنین است، باید توجه داشت که همه امامانعلیهم السلام نوه دخترى پیامبر هستند و با وجودى که امام حسن و امام حسینعلیهم السلام نوه دخترى رسول خدا بودند در آیه مورد بحث از واژه «ابناء» استفاده گشت که به معناى پسران است.
2. «وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ»؛ پیغمبر علاوه بر دختران و دیگر زنان خویشاوند خود، نُه زن داشت. در قرآن نیز لفظ جمع آمده است و این نشان مىدهد که از میان زنان، هر کدام شرایط را داشته باشد، باید او را ببرد و اگر صد زن هم از اهلبیت او حساب مىشدند، باید آنها را ببرد. (-(این جمع آوردن نکته دارد)-).
با وجود این که در آیه لفظ جمع آمده، اما پیغمبر فقط زهراعلیها السلام را برده، یا باید بگوییم پیغمبر خلاف امر خدا کارکرده (نعوذ باللَّه) که خداوند جمع خواسته و گفته زنهایت را باید ببرى، ولى پیغمبر سرپیچى کرد و یکى را برد که این اصلاً در شأن پیغمبر نیست یا این که بگوییم مراد آیه زنانى بود که از اهلبیتعلیهم السلام بودند و زن شخصیت حقوقى پیامبر به حساب مىآمدند. از این رو، پیغمبر فقط زهرا را برد چون فقط او جزء اهلبیتش حساب مىشد و حتى اگر خدیجه هم با آن همه مقام و منزلت که امالمؤمنین است، زنده بود، او را با خودش نمىبرد؟
پس عبارت «نساءونا»، به صورت جمع است؛ اما پیامبرصلى الله علیه وآله تنها یک نفر و آن هم حضرت فاطمهصلى الله علیه وآله را براى مباهله همراه برد و این نشان مىدهد که از میان خویشاوندان پیامبرصلى الله علیه وآله از جنس زن، تنها یک زن بود که جزء اهلبیت پیامبرصلى الله علیه وآله بود و اگر دیگرى هم بود، به مقتضاى لفظ جمع، باید پیامبرصلى الله علیه وآله او را با خودش مىبرد و به عبارت دیگر، این عمل پیامبرصلى الله علیه وآله نشان مىدهد که زنان پیامبر، جزء اهلالبیت نمىباشند.
اما جواب سؤال دیگر:
بدیهى است که مقام پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله برتر از تمامى پیامبران گذشته است؛ زیرا او خاتم انبیا و سید مرسلین است، پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله، حضرت علىعلیه السلام را با خود به مباهله برد در حالى که او نه جزء فرزندان پیامبرصلى الله علیه وآله است و نه جزء نساء پیامبر؛ پس ناگزیر باید پیامبرصلى الله علیه وآله او را جزء نفس خویش (انفسنا) حساب کرده باشد؛ یعنى على، نفس و جان پیامبرصلى الله علیه وآله است و مقام پیامبر از همه انبیا بالاتر است؛ پس مقام حضرت علىعلیه السلام نیز از همه انبیا بالاتر مىباشد.
در روایات درباره امام علىعلیه السلام آمده است که پیامبر به او فرمود: «لحمک من لحمى و دمک من دمى و الایمان مخالط لحمک و دمک کما خالط لحمى و دمى»؛ دعاى شریف ندبه و... . و پیغمبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: تنها فرقى که من و تو داریم، این است که من پیغمبرم و تو پیغمبر نیستى. اگر چه خلقت جسمى امامانعلیهم السلام بعد از پیامبران بوده، اما خلقت نور آنها قبل از آفرینش پیامبران بوده است؛ «خلقکم اللَّه انواراً و جعلکم بعرشه محدقین» زیارت جامعه کبیره.. اول و آخر و وسط عالم، اهلبیت عصمت و طهارتعلیهم السلام بودهاند.
یکى از دلایل این که مقام پیامبر از انبیاى دیگر بالاتر است، این است که زحمات همه را تکمیل کرد و دلیل این که این قدر ولایت مهم است، این است که زحمت پیغمبرصلى الله علیه وآله را علىعلیه السلام تکمیل کرد؛ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» مائده (5)، آیه 3..
آیا مقام حضرت زهرا از مقام حضرت مریم نیز بالاتر است؟
بدون شک چنین است. در روایتى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله خطاب به حضرت زهراعلیها السلام مىخوانیم: «یا بُنَیَّةَ الا ترَضینَ اَن تکونى سیدة نساء العالمین؟ قالت: یا ابة فاَینَ مریم بنتُ عمران؟ قالصلى الله علیه وآله: تلک سیدة نساء عالمها...» ابن شهر آشوب، مناقب آل ابىطالب، مطبعة الحیدریه فى النجف، 1376ق، ج 3، ص 105 ؛ محمدبن یوسف زرندى الحنفى، نظم درر السمطین، نجف: مطبعة الامام المیرالمؤمنین، ص 179.؛ آیا راضى هستى که سیده زنان جهانیان باشى؟ حضرت فاطمه عرض کرد: اى پدر! پس مریم چه؟ حضرت فرمود: او سیده زنان زمان خود بود...».
باید توجه داشت که عالمین، جمع است (نه مفرد و نه تثنیه)؛ پس شامل همه جهانهاى قبل از ما و بعد از ما و شامل جهان مادى، برزخى و آخرت مىشود. اگر فضیلت ذاتى حضرت مریم این بود که مادر حضرت عیسىعلیه السلام شد، فضیلت ذاتى حضرت زهرا این است که هم دختر نبوت بود و هم همسر ولایت و هم مادر امامان. اگر فضیلت عرضى مریم این بود که در راه دین حضرت عیسىعلیه السلام زحمت کشید، فضیلت عرضى حضرت زهراعلیها السلام دفاع از دین خاتم انبیا و دفاع از ولایت و آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» است؛ تا جایى که در راه این دفاع، به مقام شهادت نائل گشت. در این موضوع، بحث فراوان است و آن را به مقام خود وامىگذاریم.منبع :اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری حفظه الله